ارسال
شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/6/20 6:29 عصر
به نام خدا
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضبآلوده به من کرد نگاه
سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ،
سالهاست که در گوش من آرام، آرام
خشخِش گام تو تکرارکنان ،
می دهد آزارم
و من اندیشهکنان
غرق این پندارم
که چرا ،
خانه کوچک
ما سیب نداشت
حمید مصدق